عاشقانه
ادامه مطلب
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
L☺o☻v♥e♦
L☺o☻v♥e♦
یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:37 :: نويسنده : سهيل
حوا که بغض کند خدا هم اگر برایش سیب بیاورد باز چیزی جز آغوش آدم آرامش نمیکند ...
ایرادی ندارد . . . این شبها که من تو را آه میکشم، تو در آغوش دیگری نفس عمیق بکش تا دیوانه ترش کنی...
اشک های نیامدنت روی گونه هایم ماسیده.نبوس! نمک گیر میشوی !
آنقــدر مرا سرد کرد ؛ از خودش .. از عشق ... کــه حالا بــه جای دلبستن ، یخ بسته ام... آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد .. لیز می خوریــد...
یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:35 :: نويسنده : سهيل
در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن
رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟ یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:34 :: نويسنده : سهيل
[ یکشنبه 8 مرداد 1391 ] [ 01:40 ب.ظ ] [ منصور ] [ نظرات(3) ]
عاشقانهعشق زیباترین حادثه ای است که در زندگی رخ می دهد. عشق لذتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقه ای لطیف و یا جاذبه ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می تواند در حوزه هایی غیرقابل تصور ظهور کند. وقتی کسی را دوست دارید علائمی در شما ظاهر می شود که وجود این عشق را تایید میکند. در این مقاله با ۱۲ نشانه اصلی که ثابت می کند عشق در قلب شما جوانه زده است و همچنین انواع عشق و تقسیم بندی آنها آشنا خواهید شد. اگر این علائم را در خود دیدید دیگر به عشق خود نسبت به طرف مقابل شک نکنید و قدم های خود را استوارتر بردارید.
ادامه مطلب [ شنبه 7 مرداد 1391 ] [ 08:44 ب.ظ ] [ منصور ] [ نظرات(0) ]
داستانهای کوتاه عاشقانه و غمگین |
|
در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….
عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست
قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمی آید، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست
هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ، هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ، کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند
دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….
انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…
انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…
وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…
آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام
نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید
من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم…
دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را….
میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ، میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن
حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!
نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم…
نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی….
این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست….
راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ، بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم!
راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ، بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی
برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم
سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند، در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!
برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !
حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی….
حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن
بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم …
رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟
مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟
مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟
تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی
چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی
مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟
مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟
مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری
پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ، سهم من از با تو بودن همین بود!
باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای
دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشتم
رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد
رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!
کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ، کاش میگفتی از من متنفری و بعد مرا تنها میگذاشتی ، کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی ! چرا بی خبر رفتی؟
دو رکعتــ گـ ـ ــریه برایـــِ خـــاطـره هـــایمـ
یکــ قنـــوتــ ســکوتــ برایــِ یـــادتــ
دو سجــــده بی قـــراری برایــِ عشـ ـ ـقِ بربــــاد رفتــه
یکــــ تشـهد برایــِ مــ ــرگــِ دلـ ـ ـ ـ م. . .
.
بقیه اس ام اس های بی قراری در ادامه مطلب…
خانه قلب من از خشت رفیقان برپاست/دیدگانم زگل روی رفیقان بیناست/روزگاریست که هرکس زکسی بی خبر است/بازهم بر دل مایادرفیقان برجاست.
.
بقیه اس ام اس ها را ادامه مطلب…
می خواهم تنهاییم را آنقدر تنها بگذارم تا از تنهایی بمیرد….
.
.
.
سرراهت که میروی مراهم جمع کن بگذارپشت در…بدجورشکسته م!!
.
سایر اس ام اس های دلتنگی در ادامه مطلب…
اس نمیدی چی شده،ازبیست گذشت سی شده،ثانیه ها لنگ شده،دلهاهمه سنگ شده،خیال نکن جنگ شده،دلم برات تنگ شده،خسیس نشو اس بده،حالی به مخلص بده،توسنگ شدی من شیشه آخه اینجورنمیشه،بذار بگم چی میشه،دوست دارم همیشه
.
.
.
وقتی در صندوقچه خاطرات پنهانت میکنند یعنی هنوز هستی …!!
.
.
.
از شروع نفسهای حضرت آدم تا پایان نفسهای آخرین آدم دوستت دارم
.
سایر پیامک ها در ادامه مطلب….
سفر از فاصله ی دور حکایت دارد / خسته با رفتن احساس رفاقت دارد
چه صمیمانه به درگاه خدا گویم / که دلم از دوری دوست شکایت دارد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ای دوست به خدا دوری تو دشوار است / بی تو از گردش ایام دلم بیزار است
بی تو ای مونس جان ، دل ز غمت می سوزد /
دل افسرده ی من طالب یک دیدار است
نظر یادتون نره دوستان گلم
زندگی غمکده ای بیش نبود / بهر ما جز غم و تشویش نبود
به کدام خاطره اش خوش باشم / که کدام خاطره اش نیش نبود . . .
.
.
.
چه سخته در جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن
به چشم دیگران چون کوه بودن ولی در خود به آرامی شکستن . . .
.
.
.
ساکنان دریا پس ار مدتی صدای امواج را نمیشنوند
چه سخت است قصه عادت . . .
...دلی در عشق چون پروانه دارم ...
...زدرد سوختن پروا ندارم...
...نه لایق بر بساط خانقاهم...
...نه میل مسجد و میخانه دارم...
دوستت دارم چون که محتاج نگاهت هستم
در خیالی خام همچون حور بود اشنایم بود و لیکن دور بود
صورتم بهرش پر از چین گشته است یارم از کدامین گشته است
با خیالش صبح را شب میکنم شب به شب از دوریش تب میکنم
تب به من حال رهایی می دهد نوشداروی جدایی می دهد
رقص اشک واه بر چشم ترم رقص شبنم های تب بر پیکرم
از جدایی پاکوبی می کنند بهر این دل کار خوبی می کنند
سوز دل از اتشش فریاد شد سر نوشتم بدتر از فرهاد شد
باتوام فرهاد شیرینت چه شد ارزوی پاک دیدنت چه شد
باز کوه بیستون در انتظار مرگ شیرین حیله دشمن تبار
هان ای مجنون چرا اینگونه ای بر خیزید از خواب گران
دروغ و خیانت رو هك كن
از انسانیت كپی بگیر و سندت كن
با صداقت و وفا و معرفت چت كن
از زیباترین خاطره زندگی وب بگیر
تو پروفایل قلبت یه قلب تیر خورده بذار و بگو
عاشق عشق هستی و عاشق عشق باش
در مسنجر قلبت عشق رو اد كن
وبه احساسات عشقت پی ام بده
غم رو دیلت كن
و واژه بدی رو رینیم كن
برای غرورت آف بزار آخه (دنیا دو روزه)
اسمتو رو سیگار نوشتم
برای اولین بار کشیدم
تا بسوزی و فراموشت کنم
اما نمی دونستم با هر پوک
ذره ذره میری تو نفسم و
می شی همه چیزم
گاهی باید فاتحـــه خـــاطره ای رو خوند فاتحـــه تو رو می خونه ! در و دیـوار اتــاقــمـ بــویِ خــون میــدهــد مــن امشــب تـمـامـ وابـستـگـے امـ بــه تــو را بــه تـیـغ کـشـیـده امـ! چـه رســم ِ تلخــي سـت مـحکــم باش آنقدر به مردم این زمانه هیچ ماشینی به مقصدِ تو نمی رساندَم.
حرف میزنی اما تلخ دیوانه میکند مرا !
وگر نه همون خـــاطره
تــــو ، بــي خـــبـر از مــن !
و
تمـــام ِ مـن ، درگـــير ِ تــو
وقتی خیلی نرم شوی ؛
همه خـَمـَت می کنند !
حتی کسی که انتظار نداری ...
بی اعتمادم
که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم
زمین را از زیر پایم بکشند
مسافرکِش ها هم فهمیده اند
خیالی بیشْ نبوده ای!
محبت می کنی ولی سرد
چه اجباری است دوست داشتن من!
شباهت این روزها
با روزهایی که
وعده میدادی !
تو زیر همه چیز زدی، زیر گریه... ذائــــــقـــه امـــ پــیــر شـــده شايد برايت عجيبست اين همه آرامش ام ! اسمش " تقصیر " است! بعضی وقتها اینجــــــا ؛ چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت!
و من
فقط
بیـــســـتـــ ســـالگی امـــــ ؛
طـــعــــم پنــــجــــاه ســــــالــگـــی دارد
خودمانی بگويم ؛
به آخر که برسی ديگر فقط نگاه ميکنی
حالا تو هی بگو " تقدیر " و خودت را آرام کن
از شدت دلتنگی ، گریه که هیچ
دلت می خواهد ،
های های بمیری
همــه ی نســل هــــا ؛
نســـل سـوختـــه هستنــــــد
فقــط درصـــد سوختگــــی فــــرق می کنـــــد !
این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند
همه چیز از یک گریه شروع شد...
قدیم ها از عکس گرفتن تنفر داشت حال که رفته عکسش در اغوش او ها
آهای لعنتی قـَـلــبــَم سَـنــگـیــنــی مـیــکـُنـَد! بــه گـمــانـَـم داری روی احــســاسـَـم راه مــیــرَوی .
حالا تو همه ی کلاس های زبان جهان را برو
ببین! دکتری! مهندسی! خوشگلی ! خوش تیپی! مایه داری! اصلا آخرشی! معرفت که نداشته باشی!!! "مفت" نمی ارزی همین....!!
خداحافظ تابستان،
دیگر آرزویی ندارم!
بايد قاب بگيرم حرفهايت را همه "عكس" شدند!
رُکـــ بـگـــم " وجود " داره ، ولی " بی وجوده " ! همين
عزیزم !
شما که غریبه نیستین
نه
این داستان عاشقانه نیست ، شروع زندگی لعنتی ام را می گویم!
چه فایده
که زبان مرا نمی فهمی؟
يادت باشد روزهاي گرمت به سردي گذشت!
اگر خودم نه،
حداقل
موهایم سپید بخت شدند عاقبت!
تـــو روی پاهات نمی تونی وایسی ؛
چه برسه به حرفات...
وقتی منو خواست، هیچ چیز جلودارش نبـــــــــــــود
وقتی هم که منو نخواست، هیچ چیز نگهدارش نبــــــــــــــــود
مثـل ِ عکسـی در اعلامیــــه ی تـَرحیـــــم !
آهسته و آرام نه؛
تنهایی
خدایـــــا!
من یه زنم نسلِ غمگین چشمانمان این دردهای سر به فلک کشیده مان
هـــر روز می گــذرم و دســـت تکـان مـی دهــم نیفتـاِده از مــن گــذشـتنــد...
زندگی
وقتـــی مــــــرا " شمــــا " خطابــ میکنی!
تو دور میشوی
هـمـچـون سـاعــت شنی شــده ام کــه نــفـــس هـای آخــرش را مـيـزنـد و الـتـمـاس مـيـکــنــد يـکـی پـيـدا شـود و بـرش گــردانـد مــن هــم نه ! لـطــفـا بـرم نـگــردانـيـد ! بــُگـذاريــد تــمام شــوم
کـــه "لـــبخنــدش"
دیگــران را مـی گــریـانـد
ناگهان برو
مثل گلوله از تفنگ
که تا بخواهی بفهمی
مُخت پاشیده باشد به دیوار!
زمستانِ « سیبِری » است انگار
استخوان می ترکاند لاکردار!
گاهــــی نگاهــــی ، یـــــــادی
باورم نمیشود که دیگر مرا نمیبینی !
جــوجــــه اردک زشـــتـــت شــــدم ؟!
من فرزندی به دنیا نخواهم آورد
بگذار منقرض شود
نسلِ دل بستن های یواشکی
نسلِ خیسِِِ گونه هایمان
بگذار منقرض شود
و این دل های شکسته مان !
بـرای اتــفــاق های خـوبـی کـه
کلاهت را به هوا بینداز
که من دیگر
جان بازی کردن ندارم.
تو بردی!
یا "خانم"
منــــی که تـا دیــــروز عـــــــــــزیز دلـتـــــــ بودم
درد دارد
درد
من در همين دور می مانم
پشيمان که شدی
برنگرد !
لاشه ی يک دل که ديدن ندارد